زنجاب زنجاب

حافظه

حافظه

همه ما حافظه رایک پدیده می بینیم ودر این مورد صحبت می کنیم که حافظه ما چقد ضعیف وحافظه دیگری چقد خوب است . درآموزش ، حفظ کردن اطلاعات تمرینی ضعیف به حساب می آید . اگرحافظه را از این دید نگاه کنیم . آن گاه به نظر می رسد که حافظه واقعا برای شروع نحوه پردازش اطلاعات توسط مغز موضوع کوچکی است .با این وجد ، اگر فکرکنیم که زندگی بدون حافظه چه شکلی دارد آن گاه درک ما تاحدودی فرق خواهد کرد .

کسانی که حافظه خودرا ازدست داده اند ، دراصل ، بیشتر چیزی راکه به هویت آنان شکل می دهد ، ازدست داده اند . آنچه مارا بی نظیرمی کند وبالاتراز آن ، اینکه تعیین می کند ماچه کسی خواهیم شد ، توانایی ما برای کسب وذخیره اطلاعات جدید است . مفاهیم ، نظرات واحساسات جدید و در نهایت رفتارما حاصل این توانایی ماست .

حافظه چیزی است که مارا قادر می سازد تا ازطریق تجربه بیاموزیم .

در حقیقت، حافظه برای بقا ضروری است . ما انسان ها بدون قدرت یادگیری، ذخیره و یادآوری این که چگونه باید به خطرهای محیط جواب دهیم ، کجا باید بدویم یابجنگیم وحتی چگونه بدویم یا بجنگیم ، شانس کمی برای زنده ماندن داریم . حالا که مساله اینگونه روشن شد . از لحاظ ظاهر ، تفاوت کمی بین حافظه ویادگیری وجود دارد واین دو آن چنان با ظرافت به هم مرتبط هستند که مطالعه یکی مطالعه دیگری نیز خواهد شد .

وقتی محرکی وارد شود ، احساس وادراک به دنبال آن صورت می گیرد . این دو فعالیت ملازم همدیگرند . حافظه آدمی وابسته به احساس ها وداده هایی است که قبلا ازطرف وی دریافت وادراک شده اند ونیزتوانایی ذخیره سازی ویادآوری تجربه هایی که پیش از این ، براثرمداخله محرکی که درحال حاضر موجود نیست ، احساس وادراک شده اند . حافظه همان صور ذهنی وبازخوانی آنهاست که گاهی به ( منظر ذهن ) نیز تعبیر می شود .

انواع حافظه

حافظه حسی : یعنی نگهداری موقت اطلاعات در اندام های حسی . مثل زمانی که یک لغت رو روی تخته کلاس می بینیم.

حافظه کوتاه مدت : یعنی ذخیره و پردازش اطلاعات به مدت بسیار کوتاه. مثل زمانی که لغت روی تخته رو بررسی می کنیم تا معنی اش رو متوجه بشیم.

حافظه بلند مدت : یعنی ذخیره سازی اطلاعات به منظور استفاده از اون ها در آینده. مثل زمانی که لغات رو حفظ کرده و اون ها رو سر امتحان به یاد میاریم.

پس به طور کلی میشه نتیجه گرفت: حافظه حسی اطلاعات رو به صورت گذرا نگه می داره، حافظه کوتاه مدت اطلاعات رو تا زمانی نگه می داره که مورد استفاده باشه، مثل زمانی که هنوز مسئله ریاضی جدیدی به ما آموزش داده نشده است.

کدگذاری حافظه کوتاه مدت

اطلاعات به صورت دیداری و شنیداری در حافظه کوتاه مدت کد گذاری میشه. روانشناسان این ویژگی رو نظام کد گذاری مضاعف نامیده اند. مثلا در درس زیست شناسی ، شما روش کارکرد مغز رو با "بررسی شکل" مغز راحت تر یاد می گیرید تا اینکه بخواهید کارکرد مغز رو با "مطالعه" اجزای اون به خاطر بسپارید. از طرف دیگه، مغز شما برای پردازش کلماتی که می شنوید یا می خونید (مثل لغات زبان) از کد شنوایی استفاده می کنه. باید متذکر شد که اطلاعات هدایت شده به سوی حافظه کوتاه مدت یک راه بینایی و یک راه شنوایی در پیش می گیرند. وقتی می خواهید چیزی رو حفظ کنید، بهتره هر دو راه رو به کار بگیرید. به عنوان مثال لغات انگلیسی زمانی بهتر در ذهن شما ثبت می شوند که هم از تصویر و هم از صدا استفاده کنید.

سطوح پردازش حافظه

برای اینکه بتونیم از حافظه کوتاه مدت به صورت کامل استفاده کنیم، به جای توجه به ویژگی های سطحی اطلاعات می توانیم معنای عمیق آنها رو در نظر بگیریم. به عنوان مثال در درس ادبیات کنکور برای حفظ تاریخ ادبیات و موندگاری در ذهن ، به جای اینکه فقط اطلاعات رو به صورت دیداری و سطحی وارد حافظه کنیم، می تونیم با مطالعه اهمیت و داستان اون نویسنده یا شاعر به تحلیل عمیق تری دست بزنیم. در این صورت سری بعد اسامی، تاریخ و آثار مشاهیر و نویسندگان رو بهتر به خاطر میاریم. پس زمانی که به معنای کلمات توجه می کنیم، ذهن ما در سطوح پردازش عمیق تری قرار می گیره و انتقال اطلاعات به حافظه بلند مدت آسون تر میشه.

حافظه معنایی

در اولين نوع حافظه بلند مدت يعنی حافظه معنايی ، رویدادها و روابط انها ذخيره می شوند. حافظه معنايی مانند فرهنگ لغات يا دايره المعارف مقدار زيادی اطلاعات منظم و قابل دسترس داره (مثل ماه های سال و جدول های رياضی). اطلاعاتی كه به این قسمت وارد میشه، مي تونه دوام پيدا كنه و توی دهن ما موندگار بشه و هم چنین با اطلاعات جدید مقايسه شود اطلاعات رو برای همیشه نگه می داره. برای همینه که همه ما مسئله فیثاغورس رو همیشه به یاد خواهیم داشت.

حافظه رویدادی

 دومين نوع حافظه بلند مدت يعنی حافظه رويدادی ، ويژگی زندگی نامه شخصی رو داره. اين نوع حافظه اطلاعات مربوط به لحظه ها و مكان های به وقوع پیوستن رويدادهای زندگی رو شامل میشه. سال ها پيش وقتی خوندن كلمه گربه رو ياد گرفتید، تلاش كردید تا اون رو با حيوانی كه اين كلمه با اون دلالت می‌‌ كنه پيوند بدید. از اون زمان به بعد، كلمه گربه رو به دفعات غيرقابل محاسبه خونده ايد و اون معانی متعدد رو در حافظه معنايی خودتون ثبت كرده ايد. شما هر وقت اين كلمه رو می خونيد به اون معانی دسترس پيدا می كنيد. اما اگه از شما بپرسند كه در چه تاريخ ها و در چه مكان هايی اين كلمه رو خونده ايد، مجبور خواهيد شد به حافظه رويدادی خودتون مراجعه كنيد و براي بازيابی اطلاعات ، با دشواری ‌مواجه خواهید شد.

حافظه معنايي يادآوری شناخت های كلی رو در بر می گيره؛ اما حافظه رويدادی خاطره حوادثی است كه شخصا تجربه كرده ايم.

  • اشتراک گذاری